صد ساعت با فیدل (بخش دوم)
ا. م. شزلی ا. م. شزلی

- به رغم مخالفت شما با شخصیت پرستی، که مرتب بیان کرده اید، رسانه های جمعی کوبا اغلب نام شما را یادآوری می کنند و شما جایگاه مهمی در آنها احراز می کنید. آیا این مسئله برایتان ناخوشایند نیست؟

من به شما می گویم: نمی دانم بعضی ها چه فکر می کنند، اما من در مطبوعات زیاد ظاهر نمی شوم. من در کانالهای تلویزیونی بطور روزمره خبر سازی نمی کنم و اغلب خبرهای مربوط به خودم ممکن است بعد از گذشت دو هفته در مطبوعات مطرح نشوند. من بمناسبت حوادث به یاد ماندنی که باید شخصا حضور داشته باشم، ظاهر می شوم. یا زمانی که رهبران دولتی به کوبا سفر می کنند. یا وقتی که حوادثی غیرمنتظره، مثل طوفانهای ویرانگر، در کوبا اتفاق می افتد. باور کنید که هیچ علاقمند نیستم در صفحات روزنامه ها و تلویزیونها دیده شوم و یا از رادیو شنیده شوم. در کشور ما، از کیش شخصیت مقامات دولتی خبری نیست. رسانه های جمعی هم از روی احترام در باره من صحبت می کنند نه از روی اجبار. هیچ کسی همچون شخصیت آسمانی  به من نگاه نمی کند. بسیاریها به دیده یک همسایه خود به من نگاه می کنند و با من حرف می زنند. مطمئن باشید که، من شخصیتا با هر آنچه که نشاندهنده کیش شخصیت باشد، مخالفم. در کوبا نمی توانید یک مدرسه یا بیمارستان، یک کارخانه و یا ساختمان پیدا کنید که به نام من نامگذاری شده باشد. در هیچ جای کشور مجسمه ام گذاشته نشده است و عملا عکس و تصاویرم هم دیده نمی شود. ممکن است یک کسی در اداره ای به ابتکار خودش عکس مرا نصب کرده باشد، اما این، به هیچ وجه به معنای تصویر رسمی نیست. در کشور ما، هیچ ارگان دولتی وقت و پول خود را برای چاپ و پخش تصاویر من و هر مقامات دولتی دیگر، صرف نمی کند. در کشور ما چنین مسئله ای وجود ندارد.

مشهور است که، من به هر کاری دست می زنم تا در مطبوعات و اخبار ظاهر نشوم. فقط در شرایطی که ضرورت ایجاب کند، به این امر تن در می دهم. توجه داشته باشید که من بعنوان رئیس یک دولت، یکی از آن رهبرانی هستم که کمتر از همه در رسانه های جمعی کشور خود دیده می شوم. اصلا خوشم نمی آید که به دنبال نام من، القاب و عناوین اضافه شود. خوشبختانه، مردم مرا فیدل صدا می کنند. مردمی هم که مرا می شناسند و یا مقالاتم را می خوانند، می دانند که من طرفدار انتقاد و انتقاد از خود می باشم و می دانند که همیشه، برعلیه هر گونه مظاهر کیش شخصیت و شخصیت پرستی شدیدا مبارزه کرده ام.

- شما حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ٢۰۰۱ را محکوم کردید؟

- ما بلادرنگ و بدون تزلزل جنایت ۱۱ سپتامبر را تقبیح نمودیم. ما در بیانیه خود، همه اشکال و شیوه های تروریسم را محکوم کردیم. دولت ایالات متحده با وقاحت نام کشور ما را در«لیست کشورهای حامی تروریسم» قرار داه است، اما کوبا هیچ وقت اجازه نمی دهد از خاک کشور ما بمنظور اهداف تروریستی برعلیه خلق ایالات متحده و یا هر کشور دیگر استفاده شود. ما تروریسم دولتی را هم محکوم می کنیم. ما به دولت آمریکا پیشنهاد کردیم برنامه خود را برای مبارزه با تروریسم در منطقه ما ارائه دهد ولی، آنها نپذیرفتند.

- شما تأئید می کنید که، تروریسم جدی ترین تهدید برای جهان معاصر است؟

- من با این مسئله، که تروریسم جدی ترین خطر برای جهان معاصر است، موافقم. و تصور می کنم که بشریت با خطرات دیگری هم مواجه است، برابر و یا جدی تر از آن. سرعت گرفتن تخریب محیط زیست  طبیعی و مهمترین شرایط لازم برای نسل بشر، گسترش فقر، شرایط ناسالم زندگی، گرسنگی مردم بی شمار در جهان خطراتی هستند که جهان معاصر را تهدید می کنند... جهان امروزی، علاوه بر تروریسم، با مشکلات جدی زیاد دیگری مواجه است. به همه این خطرات، باید هژمونی طلبی تنها دولت مقتدر را که تلاش می کند به تنهائی بر جهان تسلط یابد و سیاست متکبرانه خود را به اشکال بالنسبه تروریستی اعمال نماید، اضافه کرد. حاکمیت آمریکا دائما در باره «جنگ با ترویسم» حرف می زند، اما من در مفهوم این عبارت شدیدا تردید دارم. زیرا، عملیات تروریستی نیویورک، مادرید، لندن، حوادث دیگر و ضرورت مبارزه با این جنایت عجیب، یک مسئله است و فعالیتهای مشکوک و دست زدن به «اقدامات پیشگیرانه» بر اساس این نگرانی بحق، چیز دیگری است.

بعد از۱۱ سپتامبر سال ٢۰۰۱، ما شاهد بودیم که چگونه تلاشهای خلقهای مختلف، از جمله ایران و عراق، برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را «اقدامات تروریستی» نامیدند. آمریکائیها از سالهای ٨۰، در دوره ریاست جمهوری ریگان، از اصطلاح «تروریسم» سوء استفاده کردند. مبارزان کنگره ملی آفریقا و مبارزانی مثل نلسون ماندلا را که برعلیه نژادپرستی در آفریقای جنوبی مبارزه می کردند، تروریست نامیدند. و یا آنهائی را که به راه مبارزه برای استقلال نامیبیا گام گذاشته بودند؛ فلسطینیها را که خواهان استقلال کشور خویش هستند و میهن پرستان السالوادور را تروریست می شناختند. ریگان، ضدانقلابیون نیکاراگوئه را با پدران میهن خود، بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا و یا با ماجراجویانی مثل لافائیت، با ماکهای فرانسه که در مقابل اشغالگران نازیست مقاومت می کردند، برابر می دانست. اما آمریکائیها بمباران خانه های مردم نوارغزه بوسیله نیروهای نظامی اسرائیل را که در اثر آن مردم بیگناه کشته می شوند، استفاده نظامیان آمریکا از بمبهای خوشه ای در عراق را که زن و کودک نمی شناسند، تروریسم نمی داند.

ما در جنگ برعلیه باتیستا، یادتان هست که در این باره با شما صحبت کردیم، همیشه سعی می کردیم از هر عملی که ممکن بود آسیبی به مردم غیرنظامی برسد، خودداری کنیم. ما به قهر متوسل می شدیم و اعتراف می کنم که، هیچگاه قهر انقلابی را برعلیه مردم عادی بکار نبردیم. این را هم اضافه کنم که، در بسیاری از کشورهای جهان، حاکمیتهای قانونی از متدهای فشار و قوای قهریه و سرکوبیهای خونین، استفاده می کند و هیچ کس هم آن را تروریسم نمی خواند.

- موضعگیریهای بوش شما را عصبانی می کند؟

- می بینید که ما در دوره بسیار سختی زندگی می کنیم. در این اواخر، از کلمات و مفاهیم بسیار مشمئزکننده استفاده میکنند. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در آکادمی نظامی «وست پوینت»در سال ٢۰۰٢، خطاب به نظامیان دقیقا چنین گفت: «ما بمنظور تأمین امنیت، باید نیروهای مسلح مان را که شما آن را اداره خواهید کرد، تجدید سازمان دهیم تا نیروهای مسلح، برای حملات سریع در هر نقطه کره زمین، به هر گوشه تاریک آن آماده باشد». وی همان روز، برای اولین بار در تاریخ جهان، دکترین «جنگ پیشگیرانه و غیر منتظره» را اعلام کرد. چند ماه پس از آن، مداخله نظامی در عراق را مورد تأئید قرار داد و گفت: «اگر ما را به جنگ مجبور سازند، با بهره گیری از تمام قدرت قوای مسلح مان خواهیم جنگید». اینها، بیانیه دولت یک کشورکوچک نیست، اینها سخنان رئیس مقتدرترین کشور جهان است که نیروهای نظامی آن، به انواع سلاحهای پیشرفته معمولی و کشتار جمعی مسلح است و با در اختیار داشتن هزاران سلاح اتمی براحتی می تواند بشریت جهان را نابود سازد.

بنا به اظهارات جناب بوش، کشور ما نیز یکی از آن «نقاط تاریک جهان» است. برخی ها کشورهای «جهان سوم» را چنین نقاطی تصور می کنند. هیچ کس، هیچگاه چنین تعریفی از کشور ما ارائه نداده است و چنین تهدید نکرده است. اینک ما، مستعمرات سابق که، قدرتهای بزرگ بین خود تقسیم کرده بودند و قرنها غارت مان می کردند، کشورهای کمتر رشد یافته محسوب می شویم. هیچ یک از این کشورها استقلال کامل ندارند و جایگاه عادلانه و شایسته ای را احراز نمی کنند. امنیت ملی این کشورها، تأمین نیست؛ هیچیک از آنها عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیستند. از حق وتو نیز برخوردارنمی باشند و نمی توانند در سازمانهای اقتصادی بین المللی تصمیم بگیرند. چنین کشورهائی از توانائی حفظ استعدادها و یا فرار سرمایه های خود ، از توانائی جلوگیری از ویرانی منابع طبیعی و محیط زیست خود که نتیجه خودخواهی ها، سیری ناپذیری و ولخرجی های کشورهای توسعه یافته اقتصادی است، برخوردار نیستند...

- شما جنگ عراق را گریزناپذیر می دانستید؟

- در ماه آوریل سال ٢۰۰٣، چند هفته قبل از آغاز جنگ، من در مالزی، در کنفرانس کشورهای غیر متعهد شرکت داشتم، و آنجا در کوآلالامپور، مدت زیادی با هیئت نمایندگی عراق و با طه یاسین رمضان، معاون رئیس جمهور وقت گفتگو کردم. من به آنها گفتم: «اگر واقعا سلاح شیمیائی در اختیار دارید، برای سبک تر کردن کار بازرسان سازمان ملل متحد، آن را نابود کنید». این، تنها راه ممکن آنها برای گریز از حمله بود. من فکر می کنم، اگر آنها زمانی این سلاح را داشتند، چنین هم کردند. البته، حتی اگر آنها سلاح شیمیائی هم نمی داشتند، تصمیم حمله، از پیش اتخاذ شده بود.

- نظرتان در باره صدام حسین چیست؟

- در سال ۱٩٩۱، پس از حمله به کویت، پیش بینی شروع یک بحران جدی، امری منطقی بنظر می رسید. ما به مصوبه سازمان ملل متحد مبنی بر محکوم کردن حمله، رأی مثبت دادیم. من بواسطه فرستادگان خود، طی دو نامه ای که به صدام حسین فرستادم، به وی توصیه کردم وارد مذاکره شده، بموقع کویت را ترک کند.

- شما شخصا با صدام حسین آشنائی داشتید؟

- بلی، از سپتامبر سال ۱٩۷٣. من به اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در الجزایر رفته بودم و از آنجا بدعوت دولت ویتنام رهسپار هانوی شدم. ویتنام هنوز به تمامی آزاد نشده بود. صدام حسین، برای استقبال به فرودگاه آمده بود. در آن زمان، او هنوز رئیس جمهور عراق و صدر حزب «بعث» نبود. معاون رئیس جمهور بود. آدم دقیقی بنظرم آمد، محترمانه استقبال کرد، ما از جاهای مختلف شهر گذشتیم. شهری بسیار زیبا، با خیابانهای عریض و مناظر مشرف به دجله و فرات. من فقط یک روز در آنجا توقف کردم. در بغداد از کودتای نظامی شیلی برعلیه آلنده اطلاع یافتم.

- از نقطه نظر نظامی، سیستم دفاعی نیروهای مسلح عراق در آن جنگ را چگونه ارزیابی می کنید؟

- ما با دقت کافی از ماه مارس تا ماه مه سال ٢۰۰٣، آن جنگ را تعقیب کردیم. چرا عراق تاب نیاورد؟ عجیب است. برای جلو گیری از پیشروی نیروهای آمریکائی، چرا پلها را منفجر نکردند؟ چرا انبارهای مهمات، فرودگاهها را قبل از آنکه به تصرف دشمن در آیند، منفجر نکردند؟ همه اینها، معماست. بی شک، بودند فرماندهانی که، به صدام خیانت کردند.

- در آستانه جنگ، غیر از شما، همه کشورها، سفارتخانه های خود را در بغداد تعطیل کردند. شما تا چه زمانی در عراق ماندید؟

- سفارتخانه ما و واتیکان، آخرین سفارتخانه هائی بودند که در بغداد تعطیل شدند. حتی، روسها هم رفته بودند. ما پس از وارد شدن نیروهای آمریکائی به بغداد، به دیپلوماتهای خود دستور دادیم عراق را ترک کنند. ما نمی توانستیم در مقابل دو ارتش، دفاع از سفارتخانه را به پنج نفر کارمند سفارتخانه محول کنیم. دیپلوماتهای ما با اخذ مدارک مصونیتی توانستند بدون مشکل از بغداد خارج شوند. مدرک آنها را یک سازمان بین المللی داده بود نه حاکمیت آمریکا.

- روند حوادث عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟

- به نظرمن، تا زمانی که به اشغال عراق خاتمه داده نشود، مقاومت مردم گسترش خواهد یافت. آنجا به جهنم واقعی تبدیل خواهد شد و همچنان ادامه خواهد داشت. بنابراین، پیش از هر کاری، باید سازمان ملل متحد بدون تأخیر، کنترل واقعی این کشور را به عهده بگیرد، پروسه ترمیم استقلال عراق آغاز شود و دولت قانونی آن بر اساس تصمیم واقعی و قانونی مردم کشور تشکیل گردد. آن دولت، نباید برآمده از انتخاباتی باشد که در شرایط اشغال نظامی نو استعماری برگزار می شود. همچنین باید به تقسیم منزجرکننده ثروتهای عراق، بلا درنگ، خاتمه داده شود.

- به نظر شما، جا دارد نگران حمله و «جنگ پیشگیرانه» برعلیه کوبا باشید؟

- اگر آقای بوش برای حمله به کوبا تصمیم بگیرد، آتش جنگ وحشتناکی گر خواهد گرفت. آمریکائیها با همه سازمانها و خلق مسلح ما، با مقاومت سخت مردمی، روبرو خواهند شد. درست است که، هزینه چنین حمله ای، برای ما گزاف خواهد بود ولی، طبق ارزیابی ما، آمریکا نیز برای حمله به کوبا و اشغال آن، به میلیونها سرباز نیاز خواهد داشت. آنها ، تقریبا با ۱۵۰ هزار سرباز به عراق حمله کردند. همانطور که می بینید، آمریکایها به چیزی دست نیافتند. اگر تناسب نیروهای آن زمان را که با باتیستا مبارزه می کردیم، بررسی کنیم – ٨۰ هزار نفر در مقابل ٣۰ هزار نفر- روشن می گردد که، تعداد قوای آنها بیش از ٢۵ برابر بیشتر از نیروهای ما بودند. به همین جهت هم می گویم که، آنها برای حمله به کوبا و اشغال آن، به میلیونها سربازی که ندارند، احتیاج دارند.

ما آن توانائی را داریم که زندگی را برای اشغالگران مشکل سازیم. ما، علاوه بر ارتش منظم و نیروهای احتیاطی، از پشتیبانی نیروهای میلیشیا- نیروهای دفاع مردمی- نیز برخورداریم. میلیونها مردم، زنان و مردان- همه بدون استثناء، برای دفاع بی وقفه از میهن خویش آماده می باشند. با این حساب که اگر ارتش یانکی برای سلطه بر کوبا، دو سرباز خود را برای مقابله با یک مبارز ما بفرستد، به بیش از پنج میلیون سرباز احتیاج خواهد داشت. باور کنید، در این صورت هم آنها تلفات عجیبی را متحمل خواهند شد. در اینجا همه شرایط لازم وجود دارد و ما می توانیم آنها را چنان سازماندهی کنیم که کوبا را به جهنم، به دام مرگباری برای آنها تبدیل کنیم. آنها می دانند که بالاخره زمان جنگ تن به تن- جنگ انسان با انسان، نه جنگ لشکر مکانیزه با لشکر مکانیزه، نیروی هوائی با نیروی هوائی، نیروی دریائی با نیروی دریائی فراخوهد رسید. در جنگهای متعارف، برتری آنها چشمگیر خواهد بود. ولی، در جنگ با نیروهای مقاومت خلقی سازمان یافته در همه کشور که نه جبهه جنگ مشخص است و نه پشت جبهه، همه نیروی آنها به حد صفر تنزل می یابد. به آنچه که در عراق می گذرد، توجه کنید. آمریکائیها با همه سلاحهای سنگین و پیشرفته خود نمی توانند کاری از پیش ببرند. هر مرد و هر زن کوبائی، مرگ را بر زندگی در زیر چکمه های ایالات متحده آمریکا ترجیح می دهد.

- ...

ادامه دارد


December 7th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی